قبل ترها مادرم خیلی تاکید داشت رو ساعت خواب درست و درمون و منظم یا همون " بهداشت خواب"
بنده خدا هیچوقت هم موفق نبود و نشد و من همیشه کمبود خواب داشتم و دارم...

الان که اندازه ی خدا خوابم‌ میاد؛ سرمو می ذارم رو بالش یه صدایی تو سرم میگه :

" چشای تو اگه سگ نداشتن
من شک نداشتم
عوض نمی شدم... "

به این پدیده میگن "خارش مغزی"...

یعنی یک بیت شعر یا یه کلمه ی خاص در طول روز هی تو سرتون تکرار میشه و می افته رو زبونتون...

خلاصه که خواستم بگم اکثریت "بهداشت خواب" نداریم ها با این حال مغزمون می خاره... اصن یه وضعی...


نجات دهنده هم خیلی قشنگ میگه : اگر چه عاشق همیشه تنهاست...
ولی چرا تو...
ولی چرا من...

همین و دیگر هیچ...